گرگ درون
گفت دانایی که گـرگی خیره سر هست پنهـان در نهـاد هر بشر
لاجرم جاریست پیکاری بزرگ روز و شب ما بین این انسان و گرگ
هر که گرگش را در اندازد به خاک رفته رفته می شود انسان پاک
هر که با گرگش مدارا می کند خلق و خوی گرگ پیدا می کـــــند
در جـوانی جان گـرگت را بگــیر وایی اگــر این گــرگ گــردد با تو پیر
روز پیری گـر که باشی هم چــو شــیر نا تـوانی در مصـاف گـرگ پیر
از فریدون مشیری
+ نوشته شده در جمعه بیست و پنجم بهمن ۱۳۹۲ ساعت 22:43 توسط ولی کیانی پور
|